دختر 17 ساله از اعمال پلید خواستگار پرده برداشت

دختر 17 ساله از اعمال پلید خواستگار پرده برداشت
دختر۱۷ ساله پرده از آزار پســر ۱۹ ساله برداشت . زمانی دختر۱۷ ساله نزد پلیس مراجعه کرد و به طرح شکایت از جوان متجاوز پرداخت ســناریوی این پرونده کلید خورد .
این دختر به سروان تحقیق اظهارکرد : چندی قبل در راه مدرسه با پسر ۱۹ سالهای آشنا شــدم . وی بارها سد راهم شده و به من درخواست دوستی داده بود . آن روز شماره تلفنش را گرفتم و برای او اس ام اس فرستادم و دوستی ما آغاز شد . پسر جوان می گفت به زودی همراه خانواده اش به خواستگاری ام میآید .
مهدی دانشجوی رشــته کامپیوتر بود و می گفت بعداز گرفتن مدرکش جشن عروسی را برپا می نماید . دختر جوان خاطر نشان کرد : یکی از روزها مهدی با من تماس گرفت و مدعا شد که پدر و مادرش میخواهند عروس آینده شان را ببینند و بدین بهانه منرا به خانه اش دعوت کرد .
آن روز به خانه مهــدی که در منطقه شــمال تهران بود رفتم . خودش تنها بود و با یک آبمیوه از اینجانب پذیرایی کرد و گفت به زودی پدر و مادرش می رســند . بعد از نوشیدن آبمیوه بیهوش شــدم و زمانی به خود آمدم متوجه شــدم که او مرا تسلیم نیت شــوم خود کرده اســت , به همین خاطر برای شــکایت از او به دادگاه آمــدم . بعداز طرح شکایت این دختر , قرار بازداشت مهدی را صادر کردند و با راهنمایی های دختر , جوان دانشجو دستگیر شد .
این پسر ۱۹ ساله زمانی در برابر مقام قضایی ایستاد خود را بیگناه دانست
و مدعی شــد کهاین دختر را به عقد موقت خود درآورده است . همزمان با بازداشت این پسر جوان , خانواده دختر نوجوان با اعلام رضایت اظهار داشتند کهاین دختر و پســر به صورت موقت به عقد یکدیگر درآمده اند . برگه صیغه نامه سند آزادی مهدی شده و این پسر پس از ۲۰ روز از زندان آزاد شد و او از اتهام تجاوز به عنف تبرئه شد . مهدی پس از آزادی پای ســفره عقد نشست و با ۱۴ سکه شاکی پرونده را به عقد دائم خود درآورد .
تشکیل پرونده طلاق برای دختر 17 ساله
در حالی کهاین زن و شوهر کم ســن و سال می خواستن مراسم جشــن عروسیشــان را برپا نمایند داماد جا زد و با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست جدایی داد . دختر 17 ساله یک ماه پس از عقد به شــعبه پنجم دادسرای شــمیرانات مراجعه کرد و از شــوهرش به خاطر شکنجه و عدم پرداخت نفقه شــکایت کرد . این دختر نوجوان به بازپرس اعلام کرد : زمانی با مهدی آشنا شــدم به بهانه اینکه خانواده اش میخواهند عروسشان را ببیند من را به خانه شان دعوت کرد و با آبمیوه مسموم من را بیهوش کرد و مورد آزار و اذیت قرار داد .
او خاطر نشان کرد : هنگامی بــه اتهام تجاوز به عنف از این پســر شــکایت کردم , خانواده اش نزد پدر من که استاد دانشگاه اســت , رفتند و مرا خواستگاری کردند , با چرب زبانی رضایت پدرم و مادرم را جلب کرده و برای حفظ آبرو خواستند از شــکایتمان صرف نظر کنیم و به دروغ بگوییم که صیغه نامه داریم . ما نیز فریب حرفهای آنان را خوردیم و رضایت دادیم . مهدی پس از ۲۰ روز از زندان آزاد شد و ما با هم عقد کردیم .
می خواستم در کنارش زندگی کنم ولی خانواده اش مخالف بودند . بعداز مدتی هم اخلاق و رفتار مهدی تغییر کرد . با من بدرفتاری میکرد و می گفت تو دختری نیســتی که بتوانم در کنارت خوشبخت باشم . من به اجبار با تو ازدواج کرده ام و رویای چنین زندگی ای را نداشــتم . مرتب از این حرفها می زد . بعد پیامکهای تهدیدآمیز می فرســتاد , می گفت من را می کشد و اگر از او جدا نشوم بر سر و صورتم اسید میپاشد تا اینکه فهمیدم درخواست جدایی داده است .
هنگامی برگه احضاریه به دستم رسید , سراغش رفتم . وی نیز در خیابان مرا به باد کتک گرفت و به من افترا های ناروا زد . نتوانســتم این وضع را تحمل کنم برای همین تصمیم گرفتم از این پسر شکایت کنم کهاین این چنین زندگی من را به بازی گرفت . او ادامه داد : مهدی عقد و ازدواج را بهانه کرد تا از زندان آزاد شود و حکم تبرئه بگیرد . وی از سادگی من سوءاستفاده کرد و فریبم داد .
اکنون تنها کســی که در این بازی باخته من هســتم که دختر 17 ساله بیوه شده ام . این نوعروس شکست خورده خاطر نشان کرد : پدرم از وقتی با هم عقد کردیم , نفقه مرا هم پرداخت نکرده چون میگوید وظیفه شوهرت است که خرجی ات را بدهد . بعد از شکایت این نوعروس , مهدی همسر وی به دادسرا احضار شد . او در حالی که همراه پدرش به دادسرا آمده بود گفت : من تصور چنین زندگی ای را نداشتم .
نمی توانم در کنار زنی زندگی کنم که روزی به اتهام سنگین تجاوز از من شکایت کرده و به خاطر این اتهام ۲۰ روز من را به زندان انداخته است . از طرفی من دانشجو هستم و می خواهم ادامه تحصیل بدهم , خیلی زود اســت که بخواهم به مشکلات زندگی تفکر کنم! او ادامه داد : عشق من کودکانه بود که خیلی زود به نفرت تبدیل شــد چون این دختر رفتارهای بچگانه دارد . یک سری روز پیش به خانه ما آمد و با جیغ و فریاد آبروی ما را در محل برد .
اینجانب اصلا او را کتک نزدم که چنین ادعایی علیه من مطرح نموده است . این دختر پیامکهای تهدیدآمیز برایم می فرســتد . من هیچوقــت اورا تهدید نکرده ام . ما راهمان از هم جداســت . پیرو جلسه , پدر این پســر ۱۰۰ هزار تومان تحت عنوان نفقه به عروسش پرداخت کرد و جلسه دادرســی پایان یافت . بررسیهای بیشــتر در این پرونده ادامه دارد تا ثابت شود آیا پرونده تجاوز به عنف مجدد تنظیم می شود یا دختر با جاری شدن صیغه طلاق موافقت می نماید .