همسر سابق به علت رفتار بد به قتل رسید

قتل همسر سابق , به وسیله راننده اسنپ لو رفت
سه سال قبل یک راننده تاکسی به مأموران پلیس خبر داد زنی جسد همسر سابق خود را به بیرون از شهر برده است و در آنجا رها کرده.
این راننده به مأموران خاطرنشان کرد : من نمیدانم جسد متعلق به که می باشد و زنی که ماشین مرا کرایه کرده بود , نامش چه می باشد . وقتی داشت جسد را از ماشین بیرون میکشید , متوجه موضوع شدم . با توجه به آدرسی که مرد راننده داده بود , مأموران بلافاصله به محل رفتند و زن جوان را که مینا نام دارد , دستگیر کردند . در بازجوییهای اولیه معین شد فردی که جسدش همراه مینا بود , شوهر سابق این زن به نام یوسف بود . مینا به قتل اعتراف کرد و اظهار کرد : من و یوسف 20 سال قبل از هم جدا شدیم و دخترم پیش پدرش زندگی می کرد .
یوسف اعتیاد داشت و به خاطر همین نیز من تصمیم گرفتم از وی جدا شوم . با اینکه ما بچه داشتیم ; البته اعتیاد او وضعیت بدی برای زندگی ما درست کرده بود و من در غایت نتوانستم تحمل کنم . شوهرم هنگامی مواد مصرف میکرد , خیلی خشن میشد و رفتارهای خشونتآمیز زیادی با من داشت . به همین خاطر نیز از دستش ناراحت بودم و اواخر زندگی مشترک چه بسا از او متنفر هم شده بودم . پس از اینکه از یوسف جدا شدم , وی اجازه نمیداد دخترمان را ببینم . بچه خیلی کوچک بود ; ولی یوسف اورا از من دور میکرد . سالها طول کشید تا موفق شدم یوسف را قانع کنم اجازه دهد بچهام را ببینم ; البته باز با هم بحث و درگیریهایی داشتیم ; بااینحال من به خاطر دخترم تحمل می کردم .
متهم در ادامه اعلام کرد :
دخترم بزرگ شده بود و او نیز به خاطر اعتیاد پدرش خیلی عذاب می کشید . میدانستم حالا که من نیستم تا یوسف عصبانیتش را روی سرم خالی نماید , دخترم را اذیت میکند ; بااینحال تازمانیکه دخترم دراینباره صحبتی نکرده بود , من نیز چیزی نگفتم تا اینکه مدتی قبلی از حادثه دخترم فرشته به من گفت از کارهایی که پدرش می نماید , خسته شدهاست . فرشته درس میخواند و بیشتر وقت روز را بیرون از منزل بود .
زمانی به خانه برمیگشت , می بایست کارهای منزل را انجام میداد و برای پدرش غذا تهیه و لباس فراهم می کرد . در صورتیکه نمیتوانست همه امور را درست انجام دهد , پدرش اورا کتک میزد . تا اینکه من قبول کردم به فرشته کمک کنم . به دخترم گفتم یک روز در میان , به خانهشان می روم و کارها را انجام میدهم تا پدرش هم عصبانی نشود و اورا اذیت نکند . مدتی بود این کار را می کردم . به منزل یوسف میرفتم و کارهای منزل را انجام میدادم تا دخترم راحتتر زندگی نماید ; بههمینخاطر هم ارتباطم با یوسف بیشتر شده بود . وی از اینکه من در آن خانه هستم , راضی بود و پیشنهاد داد مدتی را آنجا بمانم . چون رفتوآمد برایم سخت بود , قبول کردم . چندروزی بود که در منزل دخترم و یوسف بودم تا اینکه یوسف دوباره کارهای گذشتهاش را شروع کرد . همسر سابق وی مجدد به من حمله کرد و مرا زد .
اختلال مرزی همسر کار دست شوهر داد!
حالت روحیام به خاطر کارهایی که قبلا شوهرسابق با من کرده بود , کماکان بههم ریخته بود . آنقدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم ; ضمن اینکه خاطرات گذشته مانند یک فیلم از جلوی چشمم گذشت . زمانی یوسف به سمتم حمله کرد تا منرا بزند , من نیز با چاقو اورا زدم و بعد یکباره دیدم که یوسف نفس نمیکشد . ناگهان از کارم پشیمان شدم ; ولی فایدهای نداشت . کاری را که نباید , انجام داده بودم .
متهم اعترافاتش را اینطور خاطر نشان نمود : باید جسد همسر سابق را هر طور شده از خانه خارج میکردم ; زیرا اگر دخترم میآمد و میدید چه اتفاقی افتاده است , همه چیز خراب میشد ; بههمینخاطر تصمیم گرفتم به هر ترتیبی شدهاست , جسد را خارج ببرم . میخواستم جنازه را مثله کنم . اول سر را جدا کردم و میخواستم دستوپا را نیز جدا کنم که موفق نشدم . جسد را داخل پتویی پیچیدم و یک آژانس کرایه کردم . آن گاه جسد را به بیرون از شهر بردم . هنگام خارجکردن جنازه از ماشین , بخشی از آن پیدا شد . فکر نمیکردم راننده تاکسی دیده باشد ; البته وقتی پلیس به سراغم آمد , فهمیدم راننده مرا لو داده است .

بازجویی راننده اسنپ
زمانی از راننده دراینباره پرسش شد , گفت : زن جوان به من ذکر کرد وسایل خانهاش لای پتو است و می خواهد به جایی منتقل نماید . من به هیچ وجه نفهمیدم یک جسد حمل می کنم . زمانی داشت جسد را از صندوق خارج می کرد , پتو کنار رفت و من دیدم جسد لای آن است و بلافاصله به پلیس خبر دادم .
من در شرایطیکه از ابتدا میدانستم که وی جسد حمل مینماید , ابدا این زن را سوار نمیکردم . بازپرس به دنبال روند پرونده متهم را به پزشکی قانونی معرفی کرد تا سلامت روانی وی سنجیده شود . متخصصان بعداز بررسی وضعیت روانی مینا اعلام کردند وی مبتلا اختلال شخصیت مرزی است و این بیماری شدید است و مینا مسئول اعمال خود نیست . این نظر مورد اعتراض اولیایدم قرار گرفت و پرونده به کمیسیون سهنفره پزشکی قانونی رفت .
پیگیری های دختر مقتول برای قصاص مادر
دراین کمیسیون هم بیماری روانی مینا مورد تأیید قرار گرفت ; ولی باز نیز اولیایدم به آن اعتراض کردند . کمیسیون پنجنفره این بار مورد را بررسی کرد و باز نیز بیماری روانی مینا تأیید شد . این بار اولیایدم درخواست تشکیل کمیسیون هفتنفره پزشکی کردند . در کمیسیون هفتنفره بیماری مینا در حد جنون و رافع مسئولیت کیفری تشخیص داده نشد . با توجه به نقض نظر دو کمیسیون قبلی , وکیل مینا به نظر کمیسیون اعتراض کرد و کمیسیون 9نفره تشکیل شد .
کمیسیون 9نفره هم مینا را مسئول اعمال خود تشخیص داد و بیماری اورا مربوط به بعد از ارتکاب جرم تشخیص داد . بهاینترتیب با اعتنا به درخواست قصاص که از سوی فرزند مقتول مطرح شده بود , کیفرخواست علیه متهم صادر شد . فرزند مینا برای او درخواست قصاص کرد و گفت : من پیگیر رأی قصاص مینا هستم .
با این که پدرم مرد بداخلاقی بود ; ولی او پدر من بود . مرا بزرگ کرده بود . مادرم میدانست من چقدر اورا دوست دارم ; ولی توجهی به علاقه من نسبت به پدرم نداشت . من خواهان مجازات وی هستم . با توجه به اینکه کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شدهاست , وکیل متهم درخواست کرد با اعتنا به وخامت هم اکنون موکلش وی با سند آزاد شود تا بتواند هم فرایند درمان را پیگیری نماید , هم شرایطی برای اخذ رضایت اولیایدم فراهم شود . این درخواست روی میز قضات شعبه 10 قرار گرفت و بهزودی بررسی خواهد شد و وقت رسیدگی هم برای پرونده مینا تعیین خواهد شد .