بیوگرافی ارنست ماخ

ارنست ماخ دانشمند دارای شهرت اتریشی بود که علاوه بر حوزهی حساس کار خویش یعنی فیزیک , فعالیتهایی دور از شوخی در حوزههای روانشناسی و فلسفه نیز داشت .
ارنست ماخ با اسم بی نقص ارنست والدفرد جوزف ونزل ماخ دانشمند بزرگ و نامدار اتریشی بود که در حوزههای فیزیک و روانشناسی و فلسفه در قرنهای نوزدهم و بیستم , دستاوردهای بزرگی از خویش برجای گذاشت . اما زادگاه ماخ امروزه جزوی از مرز و بوم جمهوری بررسی است ; بههمیندلیل , بعضی منابع ماخ را دانشمندی از مرز و بوم ارزیابی تیتر مینمایند . ماخ اسم خویش را با سرعت صوت در مورخ به یادماندنی کرد . وی اولی شخصی بود که مطالعه برای اندازهگیری حرکتهای مافوق صوت را با جدیت انجام بخشید . از فعالیتهای حساس دیگر ماخ میتوان به مطالعه روی اثر دوپلر اشاره نمود . نظریههای انتقادی ارنست ماخ درباره ی فیزیک کلاسیک و ایدههای ثبات زمان و محیط در نظریههای نیوتنی , الهامبخش فیزیکدانان برنا و پر اسم و رسم قرن بیستم همچون آلبرت اینشتین بود . اینشتین مدام ماخ را یکیاز نظریهپردازهای اولیهی فلسفهی نسبیت میدانست . درنهایت , تردید و تردیدی که ماخ به فیزیک سنتی مطرح کرد , راهگشای نظریهپردازان بزرگ آلمانی شد که در قرن بیستم , فیزیک امروزی را صورت دادند .
ارنست ماخ بهعنوان یکی پیشگامان فلسفهی دانش نیز شناخته میشود . وی نظریهپرداز مهمی در فلسفه بود و با مطالعه و بررسی مورخ دانش , مفاهیم مدرنی در فلسفه مطرح میکرد . ماخ در صدر با نظریههای ضد متافیزیک شناخته می شد و آنگاه نظریههایی نیز در تقابل با ذرهگرایی مطرح کرد . بههرحال , نظریههایی که ماخ در قرن نوزدهم و اولِ قرن بیستم مطرح کرده بود , هنوز موضوعهای حیاتی مطالعهی فیلسوفها میباشند . وی در مطالعهی مورخ دانش نیز با جدیت کار می کرد . هر چند پیش از ماخ فیلسوفهای زیادی در نظریهپردازی راجع به علم ها نیز کار کرده بودند , بیشتراز همگی , ماخ بهعنوان بنیانگذار فلسفهی دانش شناخته می شود .
رابطهی حس آدم با محرکهای بیرونی , از حوزههای مطالعه و نظریهپردازی ارنست ماخ در دانش روانشناسی بود . با نظریهپردازیهای ماخ , مؤلفههایی همچون محیط , زمان , رنگ و صدا که تا قبل از این صرفا به دانش فیزیک مربوط بودند , بهعنوان دست اندرکاران اصلی در روانشناسی هم مضمون پیدا کردند . ماخ در فلسفه تا حد متعددی تحتتأثیر گوستاو فخنر بود . روانشناسان مدرن ماخ را بنیانگذار مدرسه گشتالت می دانند . هر چند ماخ در قرن بیستم بهخاطر نظریههای فلسفی در دانش فیزیک بیشتر شناخته می شود , روانشناسی نیروی محرکهی دارای اهمیت بود که نظریهپردازیهای فلسفی اورا صورت میداد .
ارنست ماخ / Ernst Mach
امضای ارنست ماخ
به دنیا آمدن و علم آموزی
ارنست ماخ ۱۸ فوریهی ۱۸۳۸ در موراویا امپراتوری اتریش بهدنیا آمد . این حوزه امروزه بهعنوان جزو مملکت جمهوری تحلیل شناخته میشود . خانوادهی ماخ در سال ۱۸۴۰ به مزرعهای در جنوب اتریش مسافرت کردند . ارگانیک است که داده ها متعددی از دوران کودکی وی وجود نداشته باشد و فقط میتوان به نقلقولهای شخصیاش از آن دوران اکتفا کرد . یک کدام از نقلقولهای کلیدی , علاقهمندی ماخ به دانش فلسفه را به مطالعهی کتابی از کانت در ۱۵ سالگی نسبت می دهد . ماخ دراینباره گفته بود :
کتاب کانت تأثیری عمیقی بر ادراک اینجانب از فلسفه گذاشت و ابعاد در هیچیک از مطالعات فلسفی خویش این تأثیر را شم نکردم . ابعاد به شهود و فهم و شعور فردی دربرابر مفاهیم فلسفه رسیدم ; ولی تأثیر کتاب کانت روی اینجانب , بیشاز همگی به یاد ماندنی بود .
ماخ برای تحصیلات متوسطه به مدرسهای در موراویا رفت که در آن زمان با اصطلاح جیمنازیوم ( Gymnasium ) شناخته می شد . این سبک از مدرسه های تمرکز متعددی روی تحصیلات آکادمیک دانشآموزان در آتی میکردند . ماخ در ۱۷ سالگی از متوسطه فارغالتحصیل شد و برای مطالعه در رشتهی ریاضی و فیزیک به دانش کده وین در اتریش رفت . وی در سال ۱۸۵۵ از دانش گاه فارغالتحصیل شد و بعد از آن مطالعه را در رشتهی محاسبات خاطر نشان کرد . ماخ گواهی رشتهی تازه را در سال ۱۸۶۰ از به عبارتی دانشکده وین اخذ کرد .
ارنست ماخ بعد از فارغالتحصیلی از دانشکده در وین به یاد ماندنی شد و بهنوعی آن شهر را برای معاش گزینش کرد . وی بهعنوان مدرس محرمانه عمل میکرد و درآمد چندان متعددی نداشت . به عبارتی سالهای معاش در وین , موجب شکلگیری علاقهی ماخ به دانش فیزیولوژی شد . یوهانس مولر بههمراه تنی چند از دانشجو ها خویش در سال ۱۸۴۰ , راءس یادگرفتن منحصر در حوزهی فیزیولوژی ( در برلین ) را فعال سازی کرده بودند که بهانهای برای ورود ماخ به دنیای نو شد .
دانشکده گراتس
دانشکده گراتس اتریش
دانشجو یان مولر در سال ۱۸۴۸ شعبهای تازه از مدرسهی فیزیولوژی را در وین فعال سازی کردند . مدرسهی تازه مطالعات خویش را با توکل بر تردید به معنی حیاتگرایی انجام میداد و بهنوعی تأثیر مفاهیم فیزیکی و شیمیایی را در مطالعهی علم ها زیستی اصلی قلمداد میکرد . از دانشجو یان اساسی این مکتب میتوان به کارل لودویگ و هرمان فونهلمهولتز و ارنست هاکل اشاره نمود . ماخ که مطالعاتی درزمینهی فیزیک را در کارنامه داشت , بهعنوان دانشجوی زیست وارد مدرسهی مولر شد و دورهای ۲۲ ساعته در رشتههای فیزیولوژی و شیمی و آناتومی سپری کرد .
تحصل ماخ در راس فیزیولوژی مولر , اورا به مفاهیم زیستشناسی علاقهمند کرد
ارنست ماخ از سال ۱۸۶۱ درس دادن را بهصورت جدیتر دنبال کرد . وی در مدرسهی مولر به دانشجو ها طبابت فیزیک یادگرفتن میداد و از دل به عبارتی تدریسها , اولین کتاب آموزشی خویش را نگاشت . اولی مقالهی ماخ در مورد علم ها فیزیک و روانشناسی ( Psychophysics ) نیز در به عبارتی سال ها نگاشته شد . وی در مقالهی خویش , رابطه جاذبه در ماهیچههای دیده را با فهم و شعور شخص از فرم اجسام رابطه میداد . مقالهی مذکور اولین ابراز ارادت آکادمیک و مقالهای ماخ به خفنر بود که در سال ۱۸۶۰ , رابطه فیزیک و روانشناسی را عمیق بررسی کرده بود . در سالهای بعد از آن , ماخ در وین کلاسهای آموزشی مربوط به همین موضوعها را هم برگزار می کرد و بعضا اعتقاددارند مطالعه روی مورخ دانش را نیز در به عبارتی دوران استارت کرد .
درس دادن و نظریهپردازی
ارنست ماخ بعد از نشر یک سری مقاله در مورد رابطه فیزیک و روانشناسی , حوزهی جدیدی برای مطالعه و نظریهپردازی تعیین کرد که دستاورد بزرگش را در دانش فیزیک بههمراه داشت . وی مطالعه روی نظریهی دوپلر را بهعنوان حوزهی دارای اهمیت خویش گزینش کرده بود . کریستین دوپلر در سال ۱۸۴۱ در نظریهای گفته بود فرکانس صدا با تغییرو تحول مسافت بین مبداء و ناظر تغییر تحول می کند . وی تا سال ۱۸۴۵ نظریهی خویش را به همه مفاهیم و مؤلفههای موجی آن زمان همچون نور و روشنایی نیز توسعه داده بود . اما فیزیکدانان بزرگی همچون پتزوال و انگستروم , نظریههای دوپلر را انتقاد میکردند .
ارنست ماخ / Ernst Mach
صندلی آزمایشی ماخ برای فهم مضمون جنبش
ثابت نظریههای دوپلر بخش عمدهای از تمرکز ماخ را به خویش اختصاص داده بود . وی دستگاهی برای تست نظریه پباده سازی کرد تا ابتدا معنی مدنظر دوپلر را برای امواج صوتی تحقیق کند . دستگاه آزمایشی ماخ تا حد متعددی نظریهی دوپلر را برای امواج صوتی تأیید میکرد ; البته ثابت آنان در خصوص نور و روشنایی , آنچنان موفقیتآمیز کمبود . بههرحال , روز جاری ماخ بهعنوان اولی شخصی شناخته میگردد که احتمال مطالعه روی جنبش ستارهها را با بررسی طیف آن مطرح کرد .
ماخ در دوران مطالعههای فلسفی خویش فراوان تحتتأثیر یوهان فریدریش هربارت بود . ماخ نهتنها تحتتأثیر نوشتههای هربارت بود ; بلکه از ایدههای و سخنرانیهای فرانتس لوت , از هواداران هربارت و دوست صمیمیاش در وین نیز سود می برد . وی در نظریههای هربارت رویکردی مکانیکی به روانشناسی و فیزیولوژی میدید که با تصورهای نخستین و قبول ذرهگرایی ماخ همراه بود . با ارتقا رغبت ماخ به حوزههای فیزیولوژی و روانشناسی , مدلهای مکانیکی در تصورهای وی باقی ماند ; ولی نظرش به ذرهگرایی کمکم نابودشد . تصورات ماخ راجع به مفاهیم مکانیکی در فیزیولوژی و روانشناسی , بهمرور در سالهای آینده نابودشد و وی در سالهای آخری , چه بسا ارجاعهای کمتری به هربارت میداد .
دانش گاه گراتس در سال ۱۸۶۴ از ارنست ماخ دعوت کرد تا برای درس دادن به هیئتعلمی بپیوندد . دانشمند اتریشی بالاخره شغلی پیدا کرده بود که با درآمد مطلوب , آزادیعمل بیشتری برای بررسی موضوعهای دیگر به وی میداد . وی در سال ۱۸۶۶ از کرسی درس دادن در ریاضی ها به فیزیک رفت تا درس دادن را نیز در حوزههای مربوط به علاقهی خویش پیگیری نماید . در به عبارتی سال ها , رابطه ماخ از نزدیک با فخنر بیشتر شد که دستاورد اساسی آن مفهومی اپتیکی بهنام نوارهای ماخ بود . ارنست ماخ اولین نظریهی دارای اهمیت و تکاملی خویش را حین همین تحقیقهای مشترک با فخنر مطرح کرد .
درس دادن و تحقیق در کالج گراتس , بعضا از رخدادهای حساس معاش ارنست ماخ را رقم زد . وی در آن سال ها به مفهومی بهنام «تحلیل احساسات» علاقهمند شد ; ولی بهخاطر لحاظ منفی فخنر , مطالعه روی آن را ادامه نداد ; اگر چه ۲۰ سال بعد از آن و با ترقی نظریهپردازیهایش , مجددا این مورد را بررسی کرد . از رخدادهای اصلی دیگر دوران درس دادن در گراتس میتوان به شناخت ماخ با نظریههای اوالد هرینگ , خصوصا در حوزههای فیزیولوژی و تکامل , اشاره نمود .